گزارش یک شاهد عینی از درگیری های امروز


وبلاگ روزهای بعد: گزارش تجمع 14 مرداد که از طرف یکی از خوانندگان برایم ارسال شده است:
قرار بود تجمع از ساعت 9 شروع شود... من از 9:10 به سمت میدان بهارستان راه افتادم... وقتی به آنجا رسیدم جمعیت زیادی آنجا حضور داشت ولی منسجم نبود فقط مردم راه می رفتند و دور میدان بهارستان-بیشتر ضلع شمالی – را پیاده طی می کردند. تا این که خانمی که پلاکارد "شاه فریاد مردم را دیر شنید" را پشت سرم دیدم که 2 نفر از سپاهیان او را با عصبانیت همراهی می کردند... سپاهیان که می خواستند به لباس شخصی ها و مامورین دیگر این قضیه را خبر دهند از خانم فاصله گرفتند و مردم به این خانم نزدیک شدند. حرکت از همانجا شکل گرفت. مردم دور این خانم جمع شدند و نشان پیروزی(V) را با انگشتانشان نشان می دادند... تا این که عده ای موتوری-که لباس شخصی هایی بودند با جلیقه های سپاه- نزدیک تظاهر کننده ها شدند و مردم با "هو" کردن آنها باعث شدند که یکی از آنها –که اصلا مشخص نبود لباس شخصی است- به جمعیت حمله کند و پلاکارد آنها را پاره کند. او پس از انجام این کار بر سر سپاهیان فریاد کشید که چرا اجازه می دهند که تظاهر کننده ها اینجا بایستند(!). سپس مردم با صدای بلند تری داد و فریاد می کردند و آنها را" هو"می کردند! تا این که گاز خردل –من خودم چون اولین بار بود با چنین چیزی برخورد می کردم نمی دانم گاز اشک آور بود یا خردل ولی فقط گلویمان را سوزاند و باعث سرفه مان شد و یکی هم ادعا کرد که گاز خردل است- به سمت تظاهر کنندگان پرتاب شد. به هر حال جمعیت از میدان بهارستان به سمت میدان جمهوری کشیده شد. در راه مردم شعارهای الله اکبر،مرگ بر دیکتاتور و نترسین نترسین ما همه با هم هستیم را تکرار می کردند...در ضمن موتورهایی با سرنشینان لباس شخصی هم مردم را همراهی می کردند و هر از چند گاهی به مردم حمله ور می شدند... جمعیت به خیابان صف- نرسیده به خیابان سعدی- رسید.در تقاطع جمهوری و صف بسیاری از لباس شخصی های جلیقه پوش آماده ی حمله به معترضین بودند... به محض رسیدن جمعیت به این نقطه حمله ی خود را آغاز کردند و حسابی با انواع باتوم ها جمعیت را ترسانده و تا حدود زیادی پراکنده کردند... یکی از بسیجی های بسیار عصبانی حتی به طرف دیگر خیابان هم حمله ور شد و بسیار عصبانی سر مردم جیغ می زد که چرا واستادین؟نگاه کردن داره آخه؟؟بعد مردم هم راه افتادند... به خیابان سعدی رسیدیم.... دور تا دور این محوطه انواع پلیس به چشم می خورد... حتی روی پل عابر پیاده هم مامور گذاشته بودند...ورودی این قسمت از جمهوری را به سمت بهارستان بسته بودند و فقط اتوبوس ها و موتورهای لباس شخصی می توانستند از آنجا رد شوند... کم کم مردم پراکنده شدند و گروه هایی که باقی مانده بودند با تذکر ماموران پراکنده شدند.گرچه این خبرها فقط تا ساعت 10:30 را شامل می شود ولی در این قضیه شکی نیست که همه ی نیروهای ارتشی خود را بسیج کرده بودند و آماده ی تار و مار کردن مردم بودند.

 

nextdays.blogspot